bijan

Tuesday, December 26, 2006

zoroaster زرتشت



there is one path that of truth (zoroaster) راه در جهان یکی است و آن راستی است
پنجم دی سالروز درگذشت اشو زرتشت یادش را گرامی می داریم
نگاره از خدارحم غیبی و ایرج ضیا تبری

Wednesday, December 20, 2006

شب "یلدا" شبی به درازای تاریخ


دهخدا چنین گفت یلدا واژه ای سریانی است به چم زایش و زادن یا میلاد و تولد
یکی از کهن ترین جشن های خانوادگی ایران بوده و شاید این رمز ماندگاری جشن های اینچنینی مانند نوروز و سیزده به در باشد...این جشن از روزگاران کهن درسرزمین ایران بوده وهست در این بلند ترین شب سال همه ی خانواده گرد هم آمده و با خوردن میوه و آجیل در نبرد خورشید وگرما برابر تاریکی و سرما خورشید را تا سپیده دم همراهی می کنند
خوردنی های ویژه ی این شب هندوانه انار آجیل خربزه و تخمه است
می گویند در گذشته ی دور دو روز پیش از فرا رسیدن شب چله مرد های جوان خوانچه های چهار گوش پر از میوه را به خانه های نامزد های خود می فرستادند و خانواده ی دختر نیز به جای آن تن پوش و پارچه ی نا دوخته را می فرستادند
فال حافظ و خواندن شاهنامه ی جاودان فردوسی از دیگر آیین های این شب است
این جشن به دوران پیش از زردشت بر می گردد به آیین میتراییسم(مهر پرستی) چون خورشید پس از یک شب دراز بالا می آید گویی دوباره زاده شده است و آن را روز زایش خورشید می دانستند که گویی با روز زایش مسیح در بیست و پنج دسامبر در پیوند باشد این جشن به اندازه ای که گاهشماری درست شده است کهن است
گویا فزون بر نام های شب چله و شب یلدا در گذشته به آن شب عموچله نیز می گفتند؟ بر اساس باور گذشتگان عمو چله نماد آشتی میان همسران است و از چند روز پیش از شب چله خانه را برای رسیدن عمو چله پاکیزه می کنند چیزی همانند بابا نویل
بی بی شرقی غزل چشم سیاهت شب یلدا رو چراغون می کنه
یه چیزی داره نگاهت منو تا معجزه مهمون می کنه

Friday, December 15, 2006

جشن های دیگان


دی یا دتوشو به چم آفریدگار است از ریشه ی" دا "به چم دادن ساختن و آفریدن ودر نامه های اوستایی بیشتر به جای واژه ی اهورامزدا به کار گرفته می شد اگر به نام سی روز ماه در گاهشماری اوستایی نگاه کنیم می بینیم که روز های هشتم پانزدهم و بیست وسوم هر ماه به نام دی نامگذاری شده اند که برای پیشگیری از اشتباه نام هر کدام را با نام روز پیشتر می آمیزند مانند دی به آذر دی به مهر و دی به دین و همچنین نخستین روز ماه که اورمزد نام دارد که آنهم نام خداوند است بنا براین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده و چهار بار جشن گرفته می شود.
بیرونی در کتاب قانون مسعودی از این جشن به نام عید دی الاول نام برده است چون دی در اوستا یکی از نام های خداوند است و یکی از ماه های پر ارج می باشد نخستین جشن از جشن های چهار گانه دیگان در گاه شماری اوستایی روز پس از شب یلدا(خور روز یا خرم روز) برگزار می شده است که با روز زایش خورشید نیز همزمان بوده ودر آیین میتراییسم نیز گرامی داشته می شد و دیگر سه جشن شادی افزای دیگر که در روز های هشتم پانزدهم و بیست و سوم ماه های اوستایی با شکوه و شادی ویژه ای برگزار می شد که در گاه شماری خورشیدی کنونی روزهای بیست و پنج آذر دوم دی ماه نهم دی ماه و هفدهم دی ماه می باشد.
نام های سی روز ماه در گاهشماری اوستایی به گونه ی زیر است:
اورمزد که همان اهورامزدا است
بهمن : اندیشه ی نیک
اردی بهشت: بهترین راستی و پاکی
شهریور: شهریاری نیرومند
سپندار مذ(اسفند): فروتنی و مهر پاک
خورداد: تندرستی و رسایی
امرداد: بی مرگی و جاودانگی
دی بآذر: آفریدگار
آذر: آتش
آبان : آب ها هنگام آب
خیر(خور): خورشید
ماه: ماه
تیر: ستاره ی تیر ستاره ی باران
گوش :جهان هستی
دی بمهر: آفریدگار
مهر: دوستی پیمان
سروش: فرمانبرداری
رشن: دادگری
فروردین: فروهر نیروی پیشرفت
ورهرام(بهرام): پیروزی
رام: رامش شادمانی
باد: باد
دی بدین: آفریدگار
دین: بینش درونی وژدان
ارد: خوشبختی دارایی و خواسته
اشتاد: راستی
آسمان: آسمان
زامیاد: زمین
مانتره سپند: گفتار پاک
انارام: فروغ و روشنی های بی پایان

Sunday, December 10, 2006

the universal human rights day

as you see in below today is global humanrights day in the world and the first king in the world who respected human was cyrus the great king of persia(iran)and this is the most important part of its ancient cylinder about human rights
منم کوروش٬شاه جهان٬شاه بزرگ٬شاه توانمند٬شاه بابل٬شاه سومر واکد٬شاه چهار گوشه جهان پسر کمبوجیه٬ شاه بزرگ٬...نوه
کوروش٬شاه بزرگ٬نبیره ی چیش پیش شاه بزرگ.....
آنگاه که بدون جنگ و پیکاروارد بابل شدم٬همه ی مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم مردوک خدای بزرگ بابل دل های پاک مردم را متوجه ی من کرد.....زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من با دوستی و آرامی وارد بابل شد نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید وضع درونی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد....من برای صلح و دوستی کوشیدم.
من برده داری را برانداختم به بدبختی آنان پایان بخشیدم فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان رانیازارند فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند.
مردوک خدای بزرگ بابل از کردار من خشنود شد..او برکت ومهربانی اش را ارزانی داشت ما همگی شاد مانه در دوستی و آشتی مقام بلندش را ستودیم....
من همه ی شهر هایی را که ویران شده بود را از نو ساختم فرمان دادم همه ی نیایشگاه هایی که بسته شده بود رابگشایند و همه ی خدایان این نیایشگاه ها را به جای خود باز گرداندم.
همه ی مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه های خود برگرداندم و خانه های ویران آنها راآباد کردم همه ی مردم را به همبستگی فرا خواندم همچنین پیکره ی خدایان سومر واکد راکه نبونید بدون واهمه از بابل اورده بود به خوشنودی مردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاه های خودشان باز گرداندم بشود که دل ها شاد گردد.
بشود خدایانی که آنان را به جایگاه نخستین شان باز گرداندم هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند بشود که سخنان پر برکت و نیکخواهانه برایم بیابند بشود که آنان به خدای من مردوک بگویند :به کوروش شاه٬پادشاهی که ترا گرامی می دارد وپسرش کمبوجیه٬جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.
من برای همه مردم جامعه ای آرام فراهم ساختم و دوستی و آرامش را به همه ی مردم هدیه کردم
I am cyrus٫king of the world٫great king٫mighty king٫king of bobylon٫king of the land of summer and akkad٫king if the four quarters٫son of cambyses٫great king of anshan٫grand son of cyrus٫great king٫king of anshan٫descendant of teipes٫great king٫king of anshan progeny of an unending royal line٫whose rule Bel and Nabu cherish٫whose kingship they desire for their heart's pleasure.When I٫well-disposed٫entered Babylon٫I setup the seat of domination in the royal palace amidst jubilation and rejoicing.Marduk the great god caused the big-hearted inhabitants of Babylon to…me. I sought daily to worship him.My numerous troops moved about undisturbed in the midst of Babylon .I didn't allow any to terrorise the land of/Sumer/and Akkad.I kept in view the needs of Babylon and all its sanctuaries to promote their well-being.The citizens of Babylon … I lifted their unbecoming yoke.Their dilapidated dwelling I restored.I put an end their misfortuned.At my deeds Marduk٫the great lord rejoiced٫and to me٫cyrus٫the king who worshipped him٫and to Cambyses٫My son٫the offspring of (my) lions٫and to all my troops he graciously gave his blessing and in good spirits before him we/glorified/exceedingly his high/divinity/.all the kings who sat in the throne rooms٫throughout the four quarters٫ from the upper to the lower sea٫those who dwelt in …..٫all the kings of the west country who dwelt in tents ٫brought me their heavy tribute and kissed my feet in babylon .from….to the cities of Ashur and susa٫agade٫ashnuna٫the cities of zamban٫meturnu٫der as far as the region of the land of gutium٫the holy cities beyond the Tigris whose sanctuaries had been in ruins over a long period the gods whose abode is in the midstof them I returned to their places and housed them in lasting abodes. I gathered together all their inhabitants and restored (to them) their dwellings. The gods of summer and akkad whom Nabonidus had to the anger of the lord of the gods ٫boughts in Babylon ٫I at the bidding of Marduk the great lord made to dwell in peace in their inhabitants٫delightful٫ abodes ٫may all the gods whom I have placed within their sanctuaries addres a daily prayer in my favour before Bel and Nabu ٫that my days may be long ٫and may they say to Marduk my lord .:may Cyrus the king who reverses thee and cambyses is son ……….