جشن" سده" جشن بزرگداشت آتش
بر لشکر زمستان نوروز نامدار / کرده است رای تاختن و آهنگ کارزار
و اینک بیامده است به پنجاه روز پیش / جشن سده طلایه ی جشن نوروز
روشنی ٬آتش٬نور٬ خورشید همیشه نماد زندگی رویش و بالیدن بوده است این آخشیج(آتش) همیشه پیش ایرانیان پاک و گرامی بوده است چنانچه آن را تجلی وجود خداوند می دانسته اند و به همین رو در ستایش و بزرگداشت آن آیین های خود را برگزار می کردند پرستش سو ایرانیان کهن و آریایی ها از دور ترین دوران ها تا کنون رو به سوی آتش و نور بوده است و از این رو ا ست که انگ آتش پرستی را به یزدان پرستان می زنند
میان آریایی های هند وایرانی گفته های گوناگونی در پیوند با پیدایش آتش وجود دارد که مهم ترین آنها در شاهنامه ی فردوسی و نسبت دادن پیدایش آتش در یک پیش آمد به دست هوشنگ شاه پیشدادی است که در رهگذر هوشنگ شاه ماری سیاه پدیدار شد و هوشنگ سنگی به سوی آن مار سیاه پرتاب کرد که جرقه پرید و در خس وخاشاک افتاد . آتش پدید آمد و مردم آتش را روشن نگه داشته و هر ساله در همان هنگام جشنی بزرگ به یاد بود آن پیشامد فرخنده بر پا می کردند و این جشن تاکنون ادامه یافت آتش کنایه از زیبایی٬زندگی و آسایش و وجود خداوند است و مار سیاه کنایه از تباهی و مرگ و هر چیز اهریمنی است
این آتش گرم و روشن وپاک / و ین بال گشوده سوی افلاک
گه اوج گرفت و گاه بنشست / بنشست اما نرفت از دست
رنجور شد ودوباره جان یافت / افتاده شد و زنو توان یافت
هشدار اگر زبان گشاید / بس راز نهفته را نماید
گوید به تو از خدیو هوشنگ / از جام جم و کشاکش جنگ
از بازی اشکبوس و خاقان / از رستم و سرگذشت ایران
از اسکندر و تازیان و چنگیز / از دشمن دون و خصم خونریز
گوید به تو هر وجب از این خاک / از پرتو عشق شد چنین پاک
از خون دل دلاورانش / سرخ است شفق درآسمانش
فریاد برآورد که ملک ایران / هرگز نشود خراب و ویران
این ملک ز بس که زیر و بم دید / چون آهن آبدیده گردید
گر جشن "سده" هنوز برجاست / زنهار ز پایمردی ماست
این شعله دیرپا نمیرد / خاکستر مرگ کی پذیرد
ایرانی پاکزاد زنهار / این آتش گرم را نگهدار
سده واژه ای پارسی است در پهلوی به گونه ی "ستگ" یا "سذگ" یا "سذ" بوده است به هر روی واژه ی سد ه به چم سد (صد) است و هم اکنون در پارسی کنونی سده به چم سد سال در برابر قرن به کار می رود همانگونه که می دانیم در گذشته ایرانیان سال را به دو فرگرد (فصل) بخش می کردند تابستان بزرگ یا "همه" که هفت ماه بود از آغاز فروردین تا پایان مهر ماه و زمستان بزرگ "زینه" که از آغاز آبان ماه تا پایان اسفند ماه بود که پنجه(پنج روز زیادی سال ) نیز به آن افزوده می شد و با گذشت سد روز از آغاز زمستان بزرگ در دهم بهمن ماه(آبان روز) "جشن سده" برگزار می شد بنا به گفته ی دیگری از بیرونی دانشمند بزرگ ایران سده همان سد شب وروز مانده به پایان سال است که از ده بهمن تا پایان اسفند ماه است گویند چون سد روز از آغاز زمستان گذشت و از شدت واوج سرما کاسته شد این باور بوده است که با برپایی آتش بزرگ سده باز مانده های سرما را نابود کنند این جشن جشنی همگانی همچون جشن های گاهانبار است چون همه در گردآوری مقدمات آتش با هم همکاری دارند
جشن های اتش در میان فرهنگ های کهن دیگر نیز وجود داشته است همچون فرهنگ بومیان آمریکا مانند اینکاها آزتک ها و مایا ها – آتش کرم روز های پرهیز کاتولیک ها در آلمان ٬ اتریش ٬سوییس٬فرانسه و بلژیک-آتش پاک در روز های شنبه عید پاک- آتش نیمه ی تابستان بیست و سوم یا بیست وچهارم ژوئن جشن سن ژوان-آتش ماه مه شب جشن سنت وبور-آتش پاییز در روسیه
جشن آتش در روزهای میانی ماه فوریه (نیمه ی دوم بهمن ماه) که نزد ارمنی ها برگزار می شود برگرفته از فرهنگ ایران باستان است که این جشن "تیانتاراج" نام دارد و در هفته ای به نام "باری گنتان" در شب روزی که "ترندس" نامیده می شود برگزار می شود در این جشن آتشی بزرگ در آتشدانی در کلیسا گذاشته می شود و گردآن به پایکوبی و شادمانی می پردازند و هنگام رفتن به خانه هر یک چوبی یا شمعی را با آن اتش افروخته و با خود به خانه می برند
بزرگترین و با شکوه ترین جشن سده تاکنون را "مردآویج"دیلمی در سال های پس از یورش تازیان به ایران و فرمانروایی تازیان در کناره های زاینده رود در اسپاهان(اصفهان) بر پا ساخت. این ایرانی دلیر و میهن پرست بر آن بود تا شکوه و بزرگی و آزادگی و آیین های پر شکوه ایران رادوباره زنده کند او همچنین می خواست تا ایوان شگفت انگیز کسرا را باز سازی کند مرد آویج دستور داد تا در دشت بزرگ کنار زاینده رود پشته های بزرگ هیزم و خار و تنه های بزرگ نخل میان تهی و پر از قیر گرد آوری کردند و در آیین ویژه ای چنان آتش بزرگی را برپا ساختند که تا فرسنگ ها شعله های آن دیده می شد و گویی دوباره ایران به دوران پر شکوه هخامنشیان وساسانیان باز گشته است...اما شور بختانه پس از آن و از ترس گسترش دوباره فرهنگ ایرانی وبرخاستن دوباره ی غول شاهنشاهی ایران در دسیسه ای مردآویج را از بین بردند بی آنکه بدانند راستی هیچگاه نابود نخواهد شد
ای مزدا تو را توانا و پاک شناختم آن گاه که دانستم در پرتو توانایی های تو آرزو های ما برآورده خواهد شد٬آن گاه که در یافتم راستان و دروغ گویان را جداگانه پاداش و پاد افره خواهی بخشید آن گاه پی بردم در پرتوی گرمای آذر تو که نیرومندی اش از اشاست نیروی منش نیک به من روی خواهد آورد
" زرتشت یسنا/گات ها/هات ٤٣/بند٤
و اینک بیامده است به پنجاه روز پیش / جشن سده طلایه ی جشن نوروز
روشنی ٬آتش٬نور٬ خورشید همیشه نماد زندگی رویش و بالیدن بوده است این آخشیج(آتش) همیشه پیش ایرانیان پاک و گرامی بوده است چنانچه آن را تجلی وجود خداوند می دانسته اند و به همین رو در ستایش و بزرگداشت آن آیین های خود را برگزار می کردند پرستش سو ایرانیان کهن و آریایی ها از دور ترین دوران ها تا کنون رو به سوی آتش و نور بوده است و از این رو ا ست که انگ آتش پرستی را به یزدان پرستان می زنند
میان آریایی های هند وایرانی گفته های گوناگونی در پیوند با پیدایش آتش وجود دارد که مهم ترین آنها در شاهنامه ی فردوسی و نسبت دادن پیدایش آتش در یک پیش آمد به دست هوشنگ شاه پیشدادی است که در رهگذر هوشنگ شاه ماری سیاه پدیدار شد و هوشنگ سنگی به سوی آن مار سیاه پرتاب کرد که جرقه پرید و در خس وخاشاک افتاد . آتش پدید آمد و مردم آتش را روشن نگه داشته و هر ساله در همان هنگام جشنی بزرگ به یاد بود آن پیشامد فرخنده بر پا می کردند و این جشن تاکنون ادامه یافت آتش کنایه از زیبایی٬زندگی و آسایش و وجود خداوند است و مار سیاه کنایه از تباهی و مرگ و هر چیز اهریمنی است
این آتش گرم و روشن وپاک / و ین بال گشوده سوی افلاک
گه اوج گرفت و گاه بنشست / بنشست اما نرفت از دست
رنجور شد ودوباره جان یافت / افتاده شد و زنو توان یافت
هشدار اگر زبان گشاید / بس راز نهفته را نماید
گوید به تو از خدیو هوشنگ / از جام جم و کشاکش جنگ
از بازی اشکبوس و خاقان / از رستم و سرگذشت ایران
از اسکندر و تازیان و چنگیز / از دشمن دون و خصم خونریز
گوید به تو هر وجب از این خاک / از پرتو عشق شد چنین پاک
از خون دل دلاورانش / سرخ است شفق درآسمانش
فریاد برآورد که ملک ایران / هرگز نشود خراب و ویران
این ملک ز بس که زیر و بم دید / چون آهن آبدیده گردید
گر جشن "سده" هنوز برجاست / زنهار ز پایمردی ماست
این شعله دیرپا نمیرد / خاکستر مرگ کی پذیرد
ایرانی پاکزاد زنهار / این آتش گرم را نگهدار
سده واژه ای پارسی است در پهلوی به گونه ی "ستگ" یا "سذگ" یا "سذ" بوده است به هر روی واژه ی سد ه به چم سد (صد) است و هم اکنون در پارسی کنونی سده به چم سد سال در برابر قرن به کار می رود همانگونه که می دانیم در گذشته ایرانیان سال را به دو فرگرد (فصل) بخش می کردند تابستان بزرگ یا "همه" که هفت ماه بود از آغاز فروردین تا پایان مهر ماه و زمستان بزرگ "زینه" که از آغاز آبان ماه تا پایان اسفند ماه بود که پنجه(پنج روز زیادی سال ) نیز به آن افزوده می شد و با گذشت سد روز از آغاز زمستان بزرگ در دهم بهمن ماه(آبان روز) "جشن سده" برگزار می شد بنا به گفته ی دیگری از بیرونی دانشمند بزرگ ایران سده همان سد شب وروز مانده به پایان سال است که از ده بهمن تا پایان اسفند ماه است گویند چون سد روز از آغاز زمستان گذشت و از شدت واوج سرما کاسته شد این باور بوده است که با برپایی آتش بزرگ سده باز مانده های سرما را نابود کنند این جشن جشنی همگانی همچون جشن های گاهانبار است چون همه در گردآوری مقدمات آتش با هم همکاری دارند
جشن های اتش در میان فرهنگ های کهن دیگر نیز وجود داشته است همچون فرهنگ بومیان آمریکا مانند اینکاها آزتک ها و مایا ها – آتش کرم روز های پرهیز کاتولیک ها در آلمان ٬ اتریش ٬سوییس٬فرانسه و بلژیک-آتش پاک در روز های شنبه عید پاک- آتش نیمه ی تابستان بیست و سوم یا بیست وچهارم ژوئن جشن سن ژوان-آتش ماه مه شب جشن سنت وبور-آتش پاییز در روسیه
جشن آتش در روزهای میانی ماه فوریه (نیمه ی دوم بهمن ماه) که نزد ارمنی ها برگزار می شود برگرفته از فرهنگ ایران باستان است که این جشن "تیانتاراج" نام دارد و در هفته ای به نام "باری گنتان" در شب روزی که "ترندس" نامیده می شود برگزار می شود در این جشن آتشی بزرگ در آتشدانی در کلیسا گذاشته می شود و گردآن به پایکوبی و شادمانی می پردازند و هنگام رفتن به خانه هر یک چوبی یا شمعی را با آن اتش افروخته و با خود به خانه می برند
بزرگترین و با شکوه ترین جشن سده تاکنون را "مردآویج"دیلمی در سال های پس از یورش تازیان به ایران و فرمانروایی تازیان در کناره های زاینده رود در اسپاهان(اصفهان) بر پا ساخت. این ایرانی دلیر و میهن پرست بر آن بود تا شکوه و بزرگی و آزادگی و آیین های پر شکوه ایران رادوباره زنده کند او همچنین می خواست تا ایوان شگفت انگیز کسرا را باز سازی کند مرد آویج دستور داد تا در دشت بزرگ کنار زاینده رود پشته های بزرگ هیزم و خار و تنه های بزرگ نخل میان تهی و پر از قیر گرد آوری کردند و در آیین ویژه ای چنان آتش بزرگی را برپا ساختند که تا فرسنگ ها شعله های آن دیده می شد و گویی دوباره ایران به دوران پر شکوه هخامنشیان وساسانیان باز گشته است...اما شور بختانه پس از آن و از ترس گسترش دوباره فرهنگ ایرانی وبرخاستن دوباره ی غول شاهنشاهی ایران در دسیسه ای مردآویج را از بین بردند بی آنکه بدانند راستی هیچگاه نابود نخواهد شد
ای مزدا تو را توانا و پاک شناختم آن گاه که دانستم در پرتو توانایی های تو آرزو های ما برآورده خواهد شد٬آن گاه که در یافتم راستان و دروغ گویان را جداگانه پاداش و پاد افره خواهی بخشید آن گاه پی بردم در پرتوی گرمای آذر تو که نیرومندی اش از اشاست نیروی منش نیک به من روی خواهد آورد
" زرتشت یسنا/گات ها/هات ٤٣/بند٤
2 Comments:
At 1:48 AM, حميـرا said…
سلام بیژن عزیز
خوبی؟ از بس کارم زیاد است نمی توانم به این وبلاگ برسم. همه چیز آن بهم ریخته. بزودی درستش می کنم. دارم یک نمایشنامه برای بچه ها می نویسم. کار می کنم قرار است همین کار را برای بچه ها کارگردانی کنم. یک سر و هزار سودا و مثل همیشه دست تنها.
مرسی از کارهایی که می نویسی.
پایدار باشی
At 1:02 PM, خاتونك said…
nemikhahid benevisid???
Post a Comment
<< Home